ولادت حضرت فاطمه (س) *مجتمع شهید قرچه لو*

می دهم جان را برای مادرم چون جانم اوست
می شـوم خاک کف پاهای  او سلطانم اوست

از تمام دردهـای بی علاج و زخـم های روزگار
از نگاه مـادرم  درمــان شـوم درمـانم اوست

در میـان ایـن همه گلهـای خـوشبـویت خدا
داده ای مادر که باغ و دولت و رضوانم اوست

راه را از چـاه  نشــانم داده ای زیبـا سـرشت
رسـم و آییـنِ محبت مـادرم ، ایمـانم اوست
 
در سـرش چیزی ندیدم جـز فداکاری و عشق
در نگاهش مهرسویِ چشمم از چشمان اوست

واجبـاتش را  فــدای پــاره ی تـن مـی کند
وصلهِ قلب من و نبض و سر و سامانم اوست

سایـه اش بـاشد همیشه بر سرم  مهر آفرین
ســوره ی پـاکِ نجابت علتِ احسانم اوست

تـا نفـس دارم کنیــزی می شـوم دردانـه را  
تـاج سـر باشد صفـای سینه و پیمانم اوست

دارم از ذکر و دعـای مـادرم هر چه که هست
دیگرم چیزی نمی خواهم شفیع جانم اوست

او تمـامی آبرو و عشـق و ایمان است و نـور
امتحانش داده با جان ، آتش حرمانم اوست

روی ماهش چهره ام را شاد و خندان می کند
رنگ گـرم عشـق دارد سرور و انسـانم اوست
 
مــادرم تنهـــا نگین و دُرِ کمیـاب من است
می پـرستم مــادرم را بـرکت دامـانم اوست